نگاهی به کتاب «دری لولا شده به فراموشی» مجموعه‌ی شعر ریچارد براتیگان، ترجمه‌ی یگانه وصالی

براتیگان در گور لرزید

مجتبا پورمحسن

«دری لولا شده به فراموشی» مجموعه‌ای از شعرهای براتیگان است که با ترجمه‌ی یگانه وصالی منتشر شده است. البته براتیگن مجموعه شعری با این مشخصات ندارد و این مجموعه در واقع گردآوری مترجم از شعرهای این شاعر آمریکایی است.

dari ke lola

طرح جلد «دری لولا شده به فراموشی» مجموعه‌ی شعر ریچارد براتیگان، ترجمه‌ی یگانه وصالی

وارد نشدن به دنیای براتیگن
بسیار شنیده‌ایم که شعر، ترجمه‌ناپذیر است. حتی بعضی‌ها این گزاره خبری را به گونه‌ی دیگری مطرح می‌کنند و می‌گویند هر چه قدر شعر، ترجمه‌ناپذیرتر باشد، «شعر»تر است.

جدای از قضاوت درباره‌ی صحت این گزاره، می‌توان از آن نتیجه گرفت که ترجمه‌ی شعر، کار ظریفی است و به همین دلیل خیلی از مترجمین وارد عرصه‌ی ترجمه‌ی شعر نمی‌شوند.

یکی از مهم‌ترین وظایف مترجم، وارد شدن به دنیای نویسنده متن است. درک دنیای نویسنده‌ی متن به مترجم کمک می‌کند تا دریافت مناسبی از شیوه‌های نگارش متن در زبان مبدا داشته باشد. مترجم کتاب «دری لولا شده به فراموشی» چندان نتوانسته است به دنیای براتیگان نزدیک شود.

او بعضی از شعرهای براتیگان را به زبان محاوره ترجمه کرده است. در حالی که هیچ تفاوتی بین ساختار شعرهایی که این گونه ترجمه شده‌اند با ساختار شعرهای دیگر وجود ندارد. براتیگان مثل بقیه‌ی شاعران و نویسندگان نسل بیت، بیشتر از این که نحو زبان را به هم بریزد، مفاهیم را به پرسش می کشد. به همین دلیل از تغییر ساختار در شعرهای او خبری نیست.

براتیگان قیدهای اخلاقی و مفاهیم را دگرگون می‌کند اما نه با تغییر ساختار زبان، بلکه با تغییر نگاه. این ویژگی در آثار براتیگن پررنگ‌تر از بقیه نسل بیت‌هاست. اما مترجم چندان به این مسأله توجه نداشته است. به طور مثال معلوم نیست چرا مترجم «شعر عاشقانه» را به زبان محاوره ترجمه کرده است:

Love Poem
It’s so nice
To wake up in the morning
All alone
And not to have to tell somebody
You love then
When you don’t love them
Any more

«شعر عاشقانه»
خیلی خوبه که
صبحا تنهای تنها
از خواب بیدارشی و
مجبور نباشی به یه عده بگی
که دوستشون داری،
در حالی که دیگه
دوستشون نداری.
(از صفحه‌ی ۳۳ کتاب)

براتیگن شاعری نیست که زبان شعرهایش را تغییر دهد. اگر این درک من از دنیای شعر براتیگان هم اشتباه باشد. باز هم مشخص نیست چرا مترجم بعضی شعرها را به زبان محاوره و بعضی دیگر را به زبان رسمی ترجمه کرده است. البته هیچ یک از مترجمین شعرهای براتیگان تا به حال شعرهای او را به زبان محاوره ترجمه نکرده‌اند.

جالب اینجاست که یگانه وصالی که گویا اعتقاد دارد براتیگان آن قدر زبان راحتی دارد که می‌توان از زبان محاوره در ترجمه شعرهایش استفاده کرد، در بعضی شعرها از کلماتی استفاده می‌کند که در زبان فارسی هم کلمات دشواری است.

می‌خواهد برایت خانه‌ای بسازد
از استخوان‌های تن خودت، اما به هر حال این جا جایی است که تو در آن می‌زی ای
(صفحه‌ی ۴۹ کتاب)

هملت
با مرغ دریایی
زیر بازوانش
با افیلیا ازدواج کرد
افیلیا هنوز خیس بود از
غرقه‌گی در آب …
(صفحه‌ی ۵۰ کتاب)

واقعاً ممکن است شاعری که به تشخیص مترجم بعضی شعرهایش در ترجمه باید زبان محاوره باشد، شعرهای دیگرش به گونه‌ای باشد که از کلماتی نظیر «‌می‌زی‌ای» و «‌غرقه‌گی» استفاده کند؟ این اشکالات بدیهی در ترجمه، سبب شده که زبان روان براتیگان ملموس نباشد و خواننده را دچار سردرگمی کند.

براتیگن اخلاق‌گرا!
وقتی مترجمی آثار یک نویسنده را برای ترجمه انتخاب می‌کند، لابد یا به نوع نگاه او به جهان پیرامونش علاقمند است یا این که حداقل علی‌رغم مخالفت با نگاه نویسنده، می‌تواند بی‌طرفانه به ترجمه‌ی اثر بپردازد. اگر هیچ کدام از این دو گزینه صادق نباشد، نتیجه‌ی کار به طور مثال ترجمه‌ی فروغ پوریاوری از آثار میلان کوندرا می‌شود که مترجم در هیأت وکیل مدافع جامعه، شخصاً تصمیم می‌گیرد که بخشی از متن را مخاطبان «نباید» بخوانند!

متأسفانه این نوع دخالت در متن، نتیجه‌ی نهادینه شدن سانسور است. اما از این بدتر وقتی است که مترجم نه تنها نگاه نویسنده را منتقل نمی‌کند، بلکه نگاه خود را در متن جایگزین می‌کند. به یک شعر از براتیگان و ترجمه‌ی یگانه وصالی توجه کنید:

Just Because
Just because
People love your mind
Doesn’t Mean they
Have to have
Your body
Too

«تنها به خاطر این که»
این که دیگران فکرت را می‌پسندند
به این معنی نیست
که بدنت را هم صاحب شوند
(از صفحه‌ی ۲۱ کتاب)

مترجم شعری جسورانه را به یک متن شعاری دست‌مالی‌شده تبدیل کرده است. متنی که مترجم ارایه کرده، شعر نیست موعظه‌ای اخلاقی است که بارها و بارها تکرار شده است. اما آن چه متن براتیگان را متمایز می‌کند نگاه متفاوت او به فکر و تن است.

در حالی که در عرف رایج، فکر ارزشی فراتر از تن دارد و گاهی تن بی‌ارزش شمرده می‌شود. براتیگان با حمله به این قرار داد، «تن» را به عنوان پدیده‌ای ارزشمند احیا می‌کند مترجم صرفاً با توجه به have to have و بدون در نظر گرفتن too در پایان شعر، در ترجمه‌ی کلمه به کلمه، در واقع شعر براتیگان را نابود کرده است.

اگر مترجم چنان نگاه اخلاق‌گیرانه‌ای دارد که جسارت براتیگان را بر نمی‌تابد، می‌تواند از خیر ترجمه‌ی شعرهای براتیگان بگذرد و سراغ شاعر دیگری برود. براتیگان شاعر جسوری است یک نمونه‌ی درخشان از شعرهایش، می‌تواند به خوبی این جسارت را نشان دهد:

«شعر زیبا»
در لس‌آنجلس به بستر می‌روم
با فکر تو
چند دقیقه پیش که شاشیدم
با مهربانی به آلتم نگاه کردم
فکر این که امروز
دو بار در تو بوده
حس زیبایی به من می‌دهد

The Beatiful poem
I go to bed in Los Angeles thinking about you
Pissing a few moments ago
I looked down at my penis affectionately
Knowing it has been inside
You twice today make us heel beatiful.

و اما ترجمه‌ی منتشر شده در کتاب «دری لولا شده به فراموشی»:

«شعر زیبا»
در لس‌آنجلس می‌خوابم و
همچنان به تو می‌اندیشم
(از صفحه‌ی ۳۰ کتاب)

فکر می‌کنم مقایسه‌ی ترجمه‌ی «‌شعر زیبا» با متن اصلی، میزان وفاداری مترجم را به متن نشان می‌دهد.

ترجمه‌ی غلط عنوان کتاب
نشر چشمه، یکی از بهترین ناشرانی است که در زمینه‌ی ادبیات کتاب منتشر می‌کند. این انتشارات در حیطه‌ی ترجمه‌ی شعر هم کتاب‌های قابل قبولی چاپ کرده است. بنابراین واقعاً جای تعجب دارد که چطور «چشمه» چنین کتابی را با غلط‌های فاحش ترجمه و منتشر کرده است.

حتی اسم کتاب که عنوان یکی از شعرهای براتیگان است، کاملاً اشتباه ترجمه شده است. عنوان یکی از شعرهای براتیگان این است، «Hinged to forgetfulness like a door» ترجمه‌ی این عبارت می‌شود: «لولا شده به فراموشی مثل یک در» اما خانم یگانه وصالی آن را ترجمه کرده است: «‌دری لولا شده به فراموشی» همچنان که علیرضا بهنام در کتاب «کلاه کافکا» آن را چنین ترجمه کرده است. آیا این همه اشتباه در یک کتاب ۹۴ صفحه‌ای طبیعی است؟

ابان ۸۶